- اصل مر(اَ لِ مُرر)
رجوع به اصل المر شود
معنی اصل مر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با اصل و نسب، اصیل، نجیب، نژاده، پاک فطرت، پاک سرشت، اصل پاک، آزاده نژاد، با اصل، استخوٰان دار
اصل داران (اصل داران پاک): مردمان پارسا و مقدس، انبیا و اولیا
اصل داران (اصل داران پاک): مردمان پارسا و مقدس، انبیا و اولیا
در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مفعولات یا فاعلاتن به فع لن تغییر یابد
(اَ لِفْ لامْ میمْ را)
لغت نامه دهخدا
یعنی انا اﷲ اعلم و اری، منم خدای میدانم و می بینم. (ترجمان علامه تهذیب عادل). معنای آن: انا المحیی الممیت الرزاق. (ناظم الاطباء). از فواتح سور و حروف مقطعۀ قرآن کریم است و سورۀ رعد بدان آغاز میشود. رجوع به کشف الاسرارج 5 ص 154 و 156 و مادۀ ’الم’ و ’فواتح سور’ شود
(اَ لَ)
لغت نامه دهخدا
گوش ازبن بریده. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بریده گوش. (مهذب الاسماء). گوش بریده. (ناظم الاطباء). از بن بریده گوش، گویا مقطوع الاذن خلقی. ج، صلم. (آنندراج) (منتهی الارب).
گوش بریده گوش از بن بریده، وتد مفروق بودن جزو آخر فع لن چون از فاعلاتن خیزد آنرا اصلم خوانند
کنار آب بندان، نام مرتعی درسوادکوه، از مراتع نشتای عباس آباد
لگدمال کردن کودگیاهی در خزانه ی برنج
نور شدید و آنی، آذرخش، برق آسمان، شعله ی آتش
مارآبی
اساساً، در واقع